شهر من گم شده است

پشت دریا شهری است، قایقی باید ساخت

شهر من گم شده است

پشت دریا شهری است، قایقی باید ساخت

درباره بلاگ
شهر من گم شده است

توی این عصری که مردم با وجود فضاهای مجازی و دسترسی همه به اونها احساس عکاس بودن، نویسنده بودن و روشنفکر بودن دارن، دست به قلم بردن من نه تنها چیزی رو از این دنیا کم نمی‌کنه بل کم زیاد هم کرد!
.
.
.
اینجا حکم خط خطی‌های یک دختر بچه سه، چهار ساله را دارد؛ شاید هم روزی ونگوکی، پیکاسویی، چیزی از آب درآمد.

آخرین مطالب

نمی دانم چه می خواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته ست
در تنگ قفس باز است و افسوس
که بال مرغ آوازم شکسته ست
نمی دانم چه می خواهم بگویم
غمی در استخوانم می گدازد
خیال ناشناسی آشنا رنگ
گهی می سوزدم گه می نوازد
گهی در خاطرم می جوشد این وهم
ز رنگ آمیزی غمهای انبوه
که در رگهام جای خون روان است
سیه داروی زهرآگین اندوه
فغانی گرم وخون آلود و پردرد
فرو می پیچیدم در سینه تنگ
چو فریاد یکی دیوانه گنگ
که می کوبد سر شوریده بر سنگ
سرشکی تلخ و شور از چشمه دل
نهان در سینه می جوشد شب و روز
چنان مار گرفتاری که ریزد
شرنگ خشمش از نیش جگر سوز
پریشان سایه ای آشفته آهنگ
ز مغزم می تراود گیج و گمراه
چو روح خوابگردی مات و مدهوش
که بی سامان به ره افتد شبانگاه
درون سینه ام دردی ست خونبار
که همچون گریه می گیرد گلویم
غمی ‌آشفته دردی گریه آلود
نمی دانم چه می خواهم بگویم

ه. الف سایه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۸/۲۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی