شناخت
هی شروع میکنم به نوشتن و هی پاکشان میکنم، هم میخواهم بنویسم و هم نمیخواهم بگویم، یعنی گفتنش دردی را دوا نمیکند!
همین قدر بگویم که تغییر کردم، تغییری که برایم خوشایند نیست و آزارم میدهد، توجهم به چیزهایی جلب شده که قبلا برایم اهمیتی نداشتند؛ اینکه شناختی از خود داشته باشی و بگویی که مثلا من فلان طور نیستم، فلان چیز برایم مهم نیست و بعدا درست همان زمانی که وقت محک زدن خودت است ببینی که اتفاقا بسیار هم فلان طور هستی، خیلی بد است، افتضاح است. دوست داری روی خودت بالا بیاوری...
راستی چرا ما قدر چیزهای ارزشمندمان را نمیدانیم؟!