شهر من گم شده است

پشت دریا شهری است، قایقی باید ساخت

شهر من گم شده است

پشت دریا شهری است، قایقی باید ساخت

درباره بلاگ
شهر من گم شده است

توی این عصری که مردم با وجود فضاهای مجازی و دسترسی همه به اونها احساس عکاس بودن، نویسنده بودن و روشنفکر بودن دارن، دست به قلم بردن من نه تنها چیزی رو از این دنیا کم نمی‌کنه بل کم زیاد هم کرد!
.
.
.
اینجا حکم خط خطی‌های یک دختر بچه سه، چهار ساله را دارد؛ شاید هم روزی ونگوکی، پیکاسویی، چیزی از آب درآمد.

آخرین مطالب

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فیلم نوشت» ثبت شده است

۱۵ دی ۹۷ ، ۱۲:۰۸

عشق 6


تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست میدارم

تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیسته ام دوست میدارم

برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب میشود

و برای خاطر نخستین گناه

تو را به خاطر دوست داشتن دوست میدارم

تو را به جای همه کسانی که دوست نمیدارم، دوست میدارم

پل الوار


سکانس مدار صفر درجه- شهاب حسینی


۰۸ دی ۹۷ ، ۲۳:۰۰

عشق 5

[کتوت]: گاهی اوقات بر هم زدن تعادل به خاطر عشق، جزئی از زندگی توازن گونه ست.


فیلم Eat Pray Love

رایان مورفی

2010

۰۷ دی ۹۷ ، ۲۲:۳۸

صندلی خیال

از میان فیلمهایی که از نیمه دوم سال به بعد دیده ام؛ به نظرم فیلم گرگ بازی و بمب؛ یک عاشقانه فیلمهایی بودند که حاضرم چندین و چند بار دیگر هم برای دینشان به سینما بروم. البته که فیلم بمب؛ یک عاشقانه نمره بالاتری خواهد گرفت ولی گرگ بازی هم فیلم خوبی بود و با معیارهای من سازگار. از چند سال قبل تصمیم گرفتم که هر فیلم طنزی که بر روی پرده سینما بود و آمار فروش بالایی هم داشت را در سینما نبینم و جدا هم ازین تصمیم بسیار خوشنودم. تصمیمی که چند ماه است گرفته ام؛ آن هم بعد از دیدن فیلم مغزهای کوچک زنگ زده، این است که دور فیلمهای اجتماعی را هم فعلا خط بکشم. فکر میکنم از واقعیتهای تلخ جامعه ام خبر دارم و دیدن چندین باره چنین فیلمهایی جز حالت تهوع برای من عایدی ندارند. تکرار مداوم مسائلی چون خیانت هم جز اعصاب خوردی و بدبینی چیزی برای من نداشته است. پس چرا؟ واقعا چرا باید با دیدن فیلمهایی با چنین محتوایی، به روح و روان خودم چنگ بزنم؟

در حال حاضر علاقمند به دیدن فیلمهایی هستم که لحظه ای مرا از زندگی روزمره دور کنند و لحظه ای بعد با حسی فوق العاده از صندلی سینما جدا کنند. فیلم بمب را از دست ندهید، قول میدهم که حالتان از دیدن این فیلم خوب شود.

۱۳ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۲۶

عشق

خونمون، زندگیمون یه رنگ دیگه پیدا کرده بود، ته دلم میگفتم انگار این مسأله بچه زیادم بد نیست

تازه میبینم آدم چقدر میتونه یکی رو دوست داشته باشه. "حالا میفهمم که عشقم میتونه مثل یه موجود زنده، رشد کنه، بزرگ بشه..."

 لیلا/ داریوش مهرجویی