۱۴ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۱۱
عشق 2
+ تخیلم در مورد ازدواج اینه که با کسی که خیلی دوستش دارم ازدواج میکنم، اونم منو خیلی دوست داره، باهم خوبیم خیلی خوب ولی این خوشی خیلی ادامه دار نیست، شوهرم توی یک سانحه رانندگی جونش رو ازدست میده، من بی تابی میکنم، خیلی، ولی آخرش به روال عادی برمیگردم، دست آخرم با کسی ازدواج میکنم که خیلی وقت بوده دوستم داشته ولی بهش جواب منفی داده بودم...
_ اینجوری فکر نکن، فکرا جون میگیرن
+ اینکه با کسی ازدواج کنی که خیلی دوستش داری، اونم دوستت داره وتا تهشم همینطوری بمونید کجاش بده؟
_ اینکه بمیره بده
+ مگه عشق همین نبود؟
۹۶/۰۱/۱۴