شهر من گم شده است

پشت دریا شهری است، قایقی باید ساخت

شهر من گم شده است

پشت دریا شهری است، قایقی باید ساخت

درباره بلاگ
شهر من گم شده است

توی این عصری که مردم با وجود فضاهای مجازی و دسترسی همه به اونها احساس عکاس بودن، نویسنده بودن و روشنفکر بودن دارن، دست به قلم بردن من نه تنها چیزی رو از این دنیا کم نمی‌کنه بل کم زیاد هم کرد!
.
.
.
اینجا حکم خط خطی‌های یک دختر بچه سه، چهار ساله را دارد؛ شاید هم روزی ونگوکی، پیکاسویی، چیزی از آب درآمد.

آخرین مطالب

۴۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حکایت دل» ثبت شده است

۰۹ فروردين ۹۶ ، ۰۱:۰۶

درنا

بسم الله الرحمن  الرحیم

سال 91 بود و من ترم پنج لیسانس بودم، سخنران آخر صبحتش، نمیدونم شایدم وسط صحبتش از یه پرنده­ ای صحبت کرد که صدای خوبی نداره ولی عاشق بارونه، بارون که میباره از سر شوق شروع میکنه به خوندن آواز، صداش خوب نیست ولی میخونه، خدایا ما هم صدای قشنگی نداریم ولی با همین صدا تو رو میخونیم و باهات حرف میزنیم، با دست لرزون اسمت رو مینویسیم و در شروع کارهامون از تو مدد میخوایم:

"به نامت و به یادت" :*


پ.ن: از اون ماجرا خیلی گذشته و شاید من دقیق بیانش نکردم ولی مطمئنم که درنا صدای خوبی نداشت و آواز میخوند